خرید پیج اینستاگرام با 131K فالوور
110.000.000تومان
- نام پیج: Masaagraphy
- تعداد فالوور: 131 هزار فالوور واقعی و فعال (جذب شده از طریق اکسپلور)
- سابقه فعالیت: 2 سال کار شبانهروزی
- استراتژی محتوا: تولید 2 تا 3 ریلز در ماه که معمولاً بازدهی بالایی دارند.
- عملکرد فعلی:
- ریچ ماهانه برای فعالان: حداقل 7 میلیون.
- ریچ ماه جاری (با 3 ریلز): 1.4 میلیون.
- ویو استوری: بالای 15% فالوورها.
- پستها حتی پس از یک سال همچنان به اکسپلور میروند.
- یک ریلز جذب 13 هزار فالوور داشته است.
- پتانسیلها:
- مناسب برای تولید محتوا، حوزه موسیقی، و تبلیغات.
- آماده برای تبلیغات موزیک با درآمد روزانه بین 500 هزار تا 1 میلیون تومان.
- تمام تیکهای کسب درآمد (درآمدزایی) فعال است (برای کاربران خارج از ایران).
- داراییهای همراه: کانال تلگرامی با 36 هزار عضو که به پیج متصل است.
- وضعیت فروش: به دلیل نیاز مالی، مالک قصد فروش دارد، اما همچنان علاقهمند به ادامه فعالیت در حوزه تولید محتوا است.
ناموجود
وای که چقدر از این وضعیت خسته شده بودم! هر روز صبح با این فکر از خواب بیدار میشدم که چطور کسبوکارم رو تو این اقیانوس بیکران اینستاگرام، که هر روز شلوغتر از دیروز میشه، به بقیه نشون بدم. جلسههای بیشمار با تیم مارکتینگ که آخرش میگفتن: “یه کمپین دیگه بزنیم، شاید این یکی گرفت!” و من میموندم و یه دنیا خستگی و ناامیدی. انگار داشتم یه سوزن رو تو انبار کاه دنبال میکردم. چطور میتونستم سریع اعتبار و نفوذ پیدا کنم بدون اینکه سالها وقت و هزینه صرف کنم و آخرشم معلوم نبود به کجا برسم؟
یه روز که دیگه واقعاً کلافه شده بودم، “مای باران” رو دیدم. یهو چشمم بهش افتاد و انگار از آسمون نازل شده بود تا منو نجات بده. با خودم گفتم: “دیگه بسه این همه زجر! اینا میگن ‘بدو! این گوی و این میدان!’، یعنی یه راه سریع و مطمئن وجود داره.”
اونا میگفتن: “فراموش کنین این اداهای ‘ساخت برند از صفر’ و ‘سالها تلاش برای جذب مخاطب’ رو!” راست هم میگفتن، مگه من عمر نوح داشتم که دونه دونه فالوور جمع کنم؟ مای باران فقط یه پیج اینستاگرام بهم پیشنهاد نمیکرد، اونا یه تلویزیون خصوصی، یه روزنامه پرتیراژ و یه امپراتوری نفوذ آنلاین رو بهم معرفی میکردن که همش تو یه پلتفرم جمع شده بود و میتونست به نام خودم باشه! این واقعاً هیجانانگیز بود.
تا حالا چقدر پول به آژانسهای تبلیغاتی داده بودم که آخرش یه بنر بهم میدادن و میگفتن: “حالا برو ببین چند نفر کلیک میکنن!” اما مای باران یه چیز دیگه بود. اونا میگفتن باهاشون، من یه برند آماده با تمام لوازم، یه لشکر از مخاطبهای هدفمند (که حاضرن برام بمیرن!) و دهها میلیون مخاطب بالقوه رو یه جا به دست میارم. این دیگه میانبر استراتژیک نبود، این تقلب مجاز برای رسیدن به اوج بود! وای، چقدر این جمله به دلم نشست.
مای باران تضمین هم میکرد و میگفت شوخی که نداریم! وقت من از طلا باارزشتر بود و امنیت سرمایهگذاریام هم از جان شیرین مهمتر. اونا یه تیم حرفهای داشتن که هر پیجی رو که بهم پیشنهاد میکردن، از هفتخوان رستم عبور میدادن. نه تنها میرفتن دنبال صاحب قبلیش که کلاهبردار بوده یا نه، بلکه شجرهنامهی کامل پیج رو درمیآوردن تا ببینن قبلاً چیکار کرده و بعداً میتونه چیکار کنه. خیالم راحت شد که پیج پُر فالوور روح و جن بهم نمیفروشن!
از مسائل حقوقی و این چیزمیزا که دیگه مغزم سوت میکشید. اما مای باران این رو هم حل کرده بود. اونا نه تنها امکان ثبت رسمی قرارداد تو دفاتر اسناد رسمی رو فراهم میکردن (که دیگه از این رسمیتر فقط باید بریم خطبه عقد بخونیم!)، بلکه این رو به عنوان پروتکل استانداردشون در نظر گرفته بودن. دیگه نگران هیچی نبودم! میتونستم روی برنامههای توسعهای شرکتم تمرکز کنم و اونا نگران پولهای من باشن. چه آرامشی!
حالا میتونستم تصور کنم که چه نفوذ و قدرت بیپایانی تو مشتم دارم، درست مثل شخصیتهای فیلمهای هالیوودی! با هر پست، میتونستم بر میلیونها مغز تأثیر بذارم! این همون قدرتی بود که اگه میخواستم با تبلیغات سنتی بهش برسم، باید چند ده میلیارد خرج میکردم و آخرش هم هیچی به هیچی! اما اینجا، نتایج رو تو همون لحظه میدیدم! دیگه نیازی به گمانهزنی و فال قهوه نبود.
در حالی که رقبام داشتن با تشتک به در و دیوار میزدن که دو تا فالوور جدید پیدا کنن، من از مزیت داشتن یه ارتش فالوور آماده بهرهمند میشدم. این بهم اجازه میداد با سرعت موشک، محصولات جدید رو پرت کنم تو بازار، هر چی دلم میخواست بگم، و سهم بازارم رو مثل قارچ بعد از بارون زیاد کنم!
هر تعاملی تو این پیج، میتونست به یه مشتری جدید و پولدار تبدیل بشه. این یه چشمه بود که هیچوقت خشک نمیشد! دیگه لازم نبود منتظر مشتری باشم، مشتری خودش میاومد دنبال من!
خب، دیگه چی میخواستم؟ هنوز هم داشتم فکر میکردم؟ نه! وقتش رسیده بود که از این زندگی معمولی فاصله بگیرم و وارد باشگاه “نخبگان تجارت” بشم. منتظر تماس مای باران بودم تا این جواهر رو به نام خودم سند بزنم!
خب، بالاخره پیج رو خریدم! بوی پول میداد و هیجانِ کارهای جدید تمام وجودم رو گرفته بود. نشسته بودم پشت میزم، لپتاپم رو باز کرده بودم و به صفحه اینستاگرامِ تازهمالکشدم نگاه میکردم. یه جورایی مثل این بود که یه گنج پیدا کرده باشم، اما حالا باید میدونستم چطور ازش استفاده کنم. راهنمای خرید پیج که بهم داده بودن، جلوم باز بود و دو تا مسیر کاملاً متفاوت رو بهم نشون میداد؛ دقیقاً مثل دو تا مرحله توی یه بازی ویدیویی هیجانانگیز!
مسیر اول: «یواش یواش و نیش عقرب» (یا همون همافزایی!)
اولین مسیر بهم میگفت که عجله نکنم. “از کم شروع کن، اما نذار کسی بفهمه داری چی کار میکنی!” این جمله مثل یه رمز و راز بود که حسابی کنجکاوم کرده بود. یعنی چی؟ یعنی اینکه محتوای قبلی پیج رو نگه دارم، اما آروم آروم و با یه ظرافت خاص، برند خودم رو واردش کنم. مثل این میموند که وارد یه مهمونی شلوغ بشم، اولش با همه دست بدم و باهاشون گرم بگیرم، بعد کمکم شروع کنم به اینکه بگم “آقا، این کیک خوشمزه مال منه!” این راه به نظر امنتر میاومد، چون فالوورها یهو غافلگیر نمیشدن و احتمالاً فرار نمیکردن. باید حسابی روی پستهایی که بیشترین لایک و کامنت رو گرفته بودن، زوم میکردم تا بفهمم مردم چی دوست دارن. بعدش، محتوای تبلیغاتی خودم رو جوری میچسبوندم که انگار خودشون از خدا خواسته بودن! اینجوری نه کسی شاکی میشد، نه فالوورها غیبشون میزد؛ حتی شاید بیشتر هم سرگرم میشدن و از این تغییر تدریجی خوششون میاومد. یه لبخند شیطنتآمیز روی لبم نشست، “نیش عقرب، نه؟ خوشم اومد!”
مسیر دوم: «بمب ساعتی و بازسازی از صفر» (یا همون انقلاب!)
مسیر دوم اما کاملاً متفاوت بود. این راه برای اونایی بود که شجاعتشون از شیر بیشتره و میخوان یهو دنیا رو تکون بدن! “بمب ساعتی؟ بازسازی از صفر؟” این کلمات مثل موسیقی هیجانانگیزی تو گوشم میپیچید. یعنی باید کل پیج رو زیر و رو میکردم، یه برند جدید، یه سبک جدید، یه انفجار تمامعیار! آره، میدونستم که شاید اولش یه عده شوکه بشن و بگن “این دیگه چیه؟” و سریعاً دکمه “آنفالو” رو بزنن. اما راهنما بهم میگفت نترسم! اونایی که میرفتن، همونایی بودن که اگه هم میموندن، یه روزی از دستم در میرفتن. این “ریزش” در واقع یه جور “خودسازی” پیج بود! اونایی که میموندن و اونایی که بعدها به جمع اضافه میشدن، همون گنجینههایی بودن که دنبالشون میگشتم. اینجوری میتونستم یه ارتش وفادار از فالوورها بسازم که همیشه پای ثابت من باشن. این مسیر ریسک بیشتری داشت، اما پاداشش هم بزرگتر بود.
اصل کار چیه؟ محتوای خفن!
اما در نهایت، چه مسیر اول رو انتخاب میکردم و چه مسیر دوم رو، یه چیز خیلی مهمتر از همه اینها بود: محتوای خفن! راهنما بهم گفت: “دوست عزیز، این پیج فقط یه ویترین پر زرق و برقه. قدرت واقعی دست توئه، یعنی محتوایی که میسازی!” این جمله مثل پتک تو سرم خورد. درست میگفت! فکر کردم مثل یه کارگردان باید یه فیلم هندی پر ستاره بسازم؛ باید بهترین کارگردانها، بهترین بازیگرها (یعنی محتواسازهای خودم)، و بهترین فیلمنامهنویسها (یعنی استراتژیستهای خودم) رو بیارم سر صحنه. هر پست، هر استوری، هر ویدئو باید یه شاهکار باشه که مخاطب رو میخکوب کنه، بخندونه، گریه بندازه، یا حداقل وادارش کنه که سریع بره خرید کنه! وقتی محتوای خوب بسازم، این پیج تبدیل میشه به یه دستگاه پولساز و اعتبار ساز که دیگه هیچ وقت خاموش نمیشه!
خب، حالا که همه چی رو میدونستم، فقط یه چیز مونده بود: “پس برو بترکون! 😉” و من آماده بودم تا بترکونم!
میخوام یه فرصت فوقالعاده رو بهت معرفی کنم که شاید دنبالش بودی! یه پیج اینستاگرام خفن به اسم Masaagraphy که دو سال تمام وقت و انرژیم رو براش گذاشتم و الان حسابی جون گرفته و به 131 هزار فالوور رسیده! 🚀
خودت میدونی که تو اینستاگرام، کیفیت مهمتر از کمّیته. من خودم فقط دو سه تا ریلز در ماه میذارم، ولی هر کدوم که منتشر میکنم، معمولاً ترکونده و کلی بازدید میگیره. اگه کسی بخواد همین روند رو ادامه بده و فعال باشه، به راحتی میتونه به ریچ ماهانه حداقل 7 میلیونی دست پیدا کنه. همین ماه با سه تا ریلز، ریچ اکانتم رو رسوندم به 1.4 میلیون! اصلاً یه وضعیت عالی! 👌
این پیج واقعاً یه پا غوله! ویو پستهاش با بلاگرهای معروف رقابت میکنه و برای کسایی که تو حوزه موسیقی فعالیت دارن، یا تولید محتوا میکنن، یا حتی دنبال تبلیغات هستن، یه گنج محسوب میشه. مخصوصاً برای تبلیغات موزیک، همه چیزش آماده است، فقط کافیه شروع کنی.
یه نکته جالب دیگه اینه که ویو استوریم همیشه بالای 15 درصد فالوورها است، که برای پیجی با 100 کا فالوور، این یعنی بالای 13 درصد، که خیلی خوبه! تازه، تمام تیکهای درآمدزایی هم فعال هستن، یعنی اگه کسی خارج از ایران باشه، میتونه به راحتی درآمدش رو فعال کنه.
یه کانال تلگرامی هم دارم با 36 هزار عضو که به همین پیج وصله و آهنگها رو اونجا به اشتراک میذارم. این کانال رو هم همراه با پیج واگذار میکنم.
حالا قیمتش چقدره؟ با توجه به اینکه با همین پیج میشه از طریق تبلیغات روزانه موزیک، روزی بین 500 هزار تا 1 میلیون تومان درآمد کسب کرد، و چون من یه کم پول لازم شدم، میخوام بفروشمش. البته حتماً یه پیج دیگه راه میندازم، ولی این یکی واقعاً عشق منه! ❤️
باور کن، حتی اگه هیچ پستی هم نذاری، باز هم از پستهای قبلی که توی اکسپلور رفتن، ورودی داری. این پیج برای من فقط یه اکانت نیست، بخشی از زندگیمه، چون زمان و علاقهی زیادی رو براش صرف کردم. ولی خب، گاهی باید واقعبین بود و فروختش.
بذار یه چیزی بهت بگم، اکثرا پستهایی که گذاشتم، حتی بعد از یک سال هم همچنان اکسپلور میرن! و اگه همون اول نرفت، ماه بعدش یهو میترکونه. ولی معمولاً از همون اول کارش درسته.
اگه به ویوهای پستها نگاه کنی، متوجه تفاوت فاحش این پیج با بقیه میشی. اصلاً فکر کن خودت جای من بودی، همچین پیجی رو چقدر میارزیدی؟ من که هیچ تبلیغی هم نکردم و تمام فالوورها واقعی و از طریق اکسپلور جذب شدن. یه ریلزم حتی 13 هزار تا جذب داشته!
خلاصه که پیج من یه بمب آماده است، مخصوصاً برای خوانندهها و کسایی که کارشون تبلیغ آهنگه. همه چیزش اوکیه! 😉
من امیر علیپور هستم، همراه و یاریگر شما در این سفر هیجانانگیز و گاهی پر پیچ و خم. دانش و تجربهام در این حوزه، مثل یه نقشه گنج، کمکت میکنه تا بهترین تصمیمها رو بگیری و از این فرصت سرمایهگذاری، نهایت استفاده رو ببری.
اگر دوست داری یه گپ و گفت دوستانه و بدون هیچ تعهدی داشته باشیم، هر ساعتی از شبانهروز که خواستی، راحت باش و با شماره 09121943801 بهم زنگ بزن. آینده دیجیتالی کسبوکارت، همین الان جلوی چشماته و منتظرته!
حرف آخر:
خلاصه که خیالت راحت، این دیگه تهِ تهِ بهترینه؛ دقیقا همون چیزی که تو دلت میخواست! دیگه وقتشه پدال گاز رو تا ته فشار بدی و از این سرعت فوقالعاده، حسابی لذت ببری! 🚀

نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.